سلام.امروز ظهر داشتم یه شعر خوشکل می خوندم که بی اختیار به یاد مشکلاتم با کامی جون افتادم و داغ دلم تازه شد!بی اختیار اشک تو چشمام حلقه زد!!گفتم شعرو برای شما هم بنویسم و شما رو هم توی احساس زیبایی که داشتم شریک کنم!امیدوارم خوشتون بیاد:
داستان ویروس و رستم
کنون رزمVirus و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکیDisk داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در اینDisk باشد یکیFile ناب که بگرفتم ازSite افراسیاب
جنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار
جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف
برو حال می کن بدینDisk هان! که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزدMini Tower اش بزد ضربه بر دکمهPower اش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت هر آنDisk راDrive اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت یکیList ازRoot دیسکت گرفت
در آنDisk دیدش یکیFile بود بزدEnter آنجا و اجرا نمود
کز آن یکDemo شد پس از آن عیان ابا فیلم و موزیک و شرح و بیان
به ناگه چنان سیستمش کردHang که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر باره Reset نمود همی کردHang و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت رستم همه مشکلش وز آنDisk و برنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قیچی و ریش یکی دیسکBootable آورد پیش
یکیToolkit اندر آنDisk بود بر آورد آن را و اجرا نمود
همی گشتToolkit بهHard اندرش چو کودک که گردد پی مادرش
به ناگه یکی رمزVirus یافت پی حذف امضای ایشان شتافت
چو Virus را نیک بشناختش هر ازBoot Sector بر انداختش
یکی ضربه زد بر سرش Toolkit که هرByte آن گشت هشتادBit
به خاک اندر افکندVirus را تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه با شوهرش که این بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خریت مکن ز رایانه اصلا تو صحبت مکن
قسم خورد رستم به پروردگار نگیرد دگر Disk از اسفندیار
منبع: http://www.jokerfix-man-oo-too.blogfa.com
نوشته شده توسط مینا در چهارشنبه 85/1/9 و ساعت 6:20 عصر
نظرات دیگران()